من، نه تنها خبر بچه دار شدن آدما که خبر ازدواج زیر ۲۵ سال هم freak out ام می کنه!
امروز رسما نمی دونستم به نون چی بگم! با خودم حساب کتاب می کردم که الآن نون چند سالشه و تابستون که می خوان موو-آن کنن چند سالش می شه و چقدر تا ۲۵ سال که تازه واسه من سن آغاز فک کردن به ازدواجه فاصله داره... 
خلاصه من رسما ریده بودم به خودم! آدم حفظ ظاهر و لبخند زدن و تبریک گفتن الکی هم که نیستم ...
یه خورده صدای عجیب غریب از خودم در اوردم و بچه ها سعی کردن اوضاع رو جمع و جور کنن...

شب به میم گفتم قضیه رو،‌ بعد گفتم خدا رو شکر واسه ما خوب پیش اومد و ۲ سال دوست بودیم بی فشار خانواده ها و هم و شناختیم و اینا! میگه کجا پیش اومد؟! پیش اوردیم! دیدم راست میگه ... تو قضیه ما میم خیلی منطقی بود و خوب همه چی رو کنترل کرد ...
امیدوارم واسشون خوب پیش بره ...

No comments:

Post a Comment